امان از شیطنت شما کوچولوها
سلام عسلای مامانی امروز می خوام از شیطنت هاتون کمی بنویسم . اول از ویانای عزیزم بگم که جدیدا سعی می کنه به نوعی مسئولیت پذیر باشه و در واقع از نظر من داره خودشو برای نقش پذیری آماده می کنه . چندروز پیش مدام به من می گفت من مامان توام . بعد دست منو می گرفت با خودش می برد جلوی درب ورودی آپارتمان که مثلا اونجا مغازه است ازونجا برای من بستنی و شکلات می خرید . بعد از اینکه من کلی انکار می کردم که بستنی و شکلات بده دندونامونو خراب می کنه گیر می داد که نون بخرم برات دیگه می رسید به لباس و چادر و ... / جالبه پول همونارم از خودم می گرفت . بچه م فداش بشم خیلی حالیشه/ دیروز وقتی از خواب بیدار شد و یک کمی کسل بود سروین رفت طرفش و بهش گفت ...
نویسنده :
مریم بانو
12:09