وياناويانا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

دختران من هدیه ای از خدا

امان از شیطنت شما کوچولوها

سلام عسلای مامانی امروز می خوام از شیطنت هاتون کمی بنویسم . اول از ویانای عزیزم بگم که جدیدا سعی می کنه به نوعی مسئولیت پذیر باشه و در واقع از نظر من داره خودشو برای نقش پذیری آماده می کنه . چندروز پیش مدام به من می گفت من مامان توام . بعد دست منو می گرفت با خودش می برد جلوی درب ورودی آپارتمان که مثلا اونجا مغازه  است ازونجا برای من بستنی و شکلات می خرید . بعد از اینکه من کلی انکار می کردم که بستنی و شکلات بده دندونامونو خراب می کنه گیر می داد که نون بخرم برات دیگه می رسید به لباس و چادر و ... / جالبه پول همونارم از خودم می گرفت . بچه م فداش بشم خیلی حالیشه/ دیروز وقتی از خواب بیدار شد و یک کمی کسل بود سروین رفت طرفش و بهش گفت ...
17 آذر 1393

لالایی لالایی لا لالایی...

لالالالا لالالایی بخواب ای غرق زیبایی  چرا ای خواب گرم و خوش به چشمونش نمی آیی   لالا، خواب خوش و شیرین تو پاورچین و پاورچین بیا مثل حریر گل به روی چشم او بنشین این پست رو می ذارم به یاد اون روزای اولی که دوقلوهای نازنینم به دنیا اومده بودن و ویانا کریر اونارو تکون می داد و با اینکه خودش خیلی کوچولو بود به تقلید ازمن براشون لالایی می گفت و همینطور به خاطر سروین قشنگم که جدیدا وقتی من لالایی براشون می خونم سرشو تکون میده و می گه لالایی لالا لالا ... دوستتون دارم دخملای قشنگم. دو تا مهتاب لالالالا یکی پایین یکی بالا یکی رو دست شب خوابه یکی رو دست من ، لالا   لالایی صورتت ماهه که...
17 آذر 1393

دوستان سلام

سلام به همه دوستان و خوانندگان وبلاگ دخترای شیطون من  امروز چندتا عکس از کوچولوهای نازنینم براتون میذارم . ماشاله به جونشون باشه شیطونی بیش از خون در رگهاشون جریان داره . دوستشون دارم خیلییییییییییییییییییییییی.........
2 آذر 1393
1